پدر مادر شما هم متهمید....
شبها،تا پاسی از شب بیدار است.روزها به ظاهر در مدرسه و کلاس اما فکروذهنش جای دیگری است.مدام یا گوشی به دست دارد یا در نت مشغول چت است این میان کسی نیست بپرسد:در چه حالی؟!... کم کم شروع میشود؛دل میلرزد،دلبسته میشود.درگیر میشود.روزی را نمیتواند بدون او،بدون یاد او سر کند. آنقدر که شارژ ماهیانه ی اینترنت و تلفنش سر به فلک کشیده؛و بازهم کسی نیست بپرسد:چرا؟؟حکایت،حکایت غریبی نیست.حکایت این روزهای نوجوانانی است که فقط بزرگ میشوندوحکایت خانواده هاو پدرومادرهایی که زندگیشان شده کاروکاروکار....و فکر نمیکنند فرزندشان در خانه تنهاست ؛و گاهی تمام یک روز را تنهاست،او به جز خوراک و پوشاک و پول به چیزهای دیگری هم نیاز دارد.فرزندی که تنهاست،محبت میخواهد اما نمیبیند و وقتی چاره ای نمیابد،برای درمان تنهایی اش از راه دیگری چاره میجوید.حال فرقی نمیکند خیابان باشد یا نت و چت.آسیب یکی است.آسیب،دل بستن به غیر است.آسیب احساساتی است که به بازی گرفته میشود و حتی هنوز هم نه پدر چیزی میفهمد و نه مادر،اگر بفهمند هم معلوم نیست چه بر سر نوجوان خواهد آمد...چقد متهم و سرزنش خواهد شد...آن وقت تازه ه ه ه ه میپرسند"چرااااا؟؟؟!!"نظرات شما عزیزان:
فرشته
ساعت8:33---23 بهمن 1393
مهتاب جونم وبلاگت محشره خیلی خوشم اومد.
پاسخ:لطف داری فرشته جان
پاسخ:لطف داری فرشته جان
.: Weblog Themes By Pichak :.