من دخترم و ذاتم اینگونه است،من از کودکی مادرم،مادرِعروسکهایم!
بزرگتر که میشوم؛غصه هایم هم اندازه ی من قد میکشند،پس مادر
میشوم برای غصه هایم.به خانه ای میروم که اسمش را گذاشته اند
"بخت" ،به آنجا میروم و "عشق" را پرورش میدهم،مادر میشوم برای
همسرم،محرم میشوم برای درددل هایش،تسکین میشوم برای دردهایش...
میگذرد و بعد از عمری که مادری بودم برای خود؛حال نامم شده مادر،
فقط روی حساب اینکه کودکی در آغوش دارم!
من دخترم و از کودکی برای همه مادر میشوم...
برای پدرم،مادرم،برادرم،خواهرم،دوستانم،همسرم،غصه هایم،
تنهایی هایم و در آخر برای فرزندم...
نظرات شما عزیزان:
وحیده
ساعت15:08---11 ارديبهشت 1393
لطفا بیشتر مطلب بزار
پاسخ:شما ک میشناسی بنده چقددددد درسخونم خب!چشم سعیمو میکنم داداش وحیده!هههههههه
پاسخ:شما ک میشناسی بنده چقددددد درسخونم خب!چشم سعیمو میکنم داداش وحیده!هههههههه
مهربانی بهترین عطری است که در گل جاری است وتو خوش بو ترین شاخه گل دنیایی
.: Weblog Themes By Pichak :.